سپهر نصیحت گر:اولین اقدام برادران لومیر برای استفاده از موسیقی در حین
نمایش فیلم به اندازهای صنعت موسیقی و فیلمسازی را به یکدیگر نزدیک کرد که بعدها
تماشای یک فیلم بدون حضور موسیقی برای مخاطب امری کسل کننده به شمار میآمد.
ساختمان سینما علاوه بر وجود عناصر بصری همیشه به دنبال متنی است که فراتر از
امکان تماشا بتواند مخاطب را به دایرهای از احساسات تجربه نشده هدایت کند، بدیهی
است که موسیقی به عنوان یک هنر کاملا ذهنی و ناملموس میتواند در روند همنشینی با
متن از آغاز تا پایان، هر آن چیزی را که عناصر تصویر در خود نداشته را با زبانی
دیگر به گوش مخاطب برساند. موسیقی فیلم نه تنها یک موسیقی یا آهنگی برای خلق یک
لحظه نیست، بلکه معنایی روایی است که
مخاطب را به جهان متن و تمام احساسات موجود در آن فرا میخواند.
در حال حاضر بسیاری از سینماگران یا حداقل سینماگرانی که به
تولیدات هنری گرایش دارد در حالت کلی یا منکر پیوند موسیقی در فیلم هستند و یا سعی
میکنند از تاثیر موسیقی در فیلم بکاهند. در حالی که تجربه کمپانیهای مطرح فیلمسازی
در طول تاریخ ثابت کرده است که موسیقی علاوه بر پیشبرد داستان میتواند نوعی از
کارگردانی دوم را به محصول نهایی اضافه کند. حضور جان ویلیامز (آهنگساز فیلم) در
فیلمهایی مانند سوپرمن، جنگ ستارگان، پارک ژوراسیک و غیره از جمله نمونههای
معروف و مشهودی است که پیوند جدایی ناپذیر موسیقی با فیلم را اثبات میکند و این
مهم را گوش زد میکند که حضور موسیقی در کنار یک روایت تا اندازه بسیار زیادی ضعفهای
بصری یا کارگردانی نشده کار را پوشش داده و نقاط خالی از معنا یا فرم را به نقطه
عطف داستان مبدل میکند. هنگامی سوپرمن با تکیه بر تکنیکهای سینمایی بر فراز
آسمان پرواز میکند این تنها موسیقی است که هیجان و باور مخاطب را در دست میگیرد
و با هر لحظه پرواز حس رهایی را به مخاطب نشسته بر روس صندلی سینما القا میکند.
همچنین با مرور
اجمالی فیلمهای کریستوفر نولان (کارگردان هالیوود) و همکاری او با هانس زیمر
(آهنگساز فیلم) به وضوح درمییابیم که موسیقی علاوه بر تقویت شخصیتهای حاضر در یک
روایت به تنهایی صاحب شخصیتی است که بدون حضور او داستان پیش نمیرود، برای مثال
در فیلم «میان ستارهای» موسیقی بدون توجه به شخصیتهای داستان از ورای جهانی به
گوش میرسد که برای مخاطب آشنا نیست. چراکه شخصیتهای مختلف در مسیر سفری بیبازگشت
به فضا قدم بر تصویری میگذارد که مخاطب ندیده و این وظیفه موسیقی است که جهان
ناشناخته کارگردان به مخاطب معرفی کند. موسیقی این فیلم با به کارگیری اصوات کمتر
شنیده شده دست به ایجاد جهانی میزند که به هیچ عنوان در قالب تصویر نمیتوان آن
را به نمایش گذاشت.
با تعریف حاضر از نقش موسیقی در فیلم عدهی دیگری از فیلمسازان
تجاری یا تازهکار هستند که به گفته شهید آوینی صرف نظر از
جایگاه ارزشمند موسیقی در فیلم، تنها میخواهند نقص بیان هنری خویش را با وجود موسیقی
بپوشانند، که البته هر چند ظاهرا در این کار توفیق پیدا میکنند اما نتیجهای جز
ایجاد ابتذال ندارند.
سینما قبل از اینکه مدیومی هنری باشد صنعتی آمیخته به رشتههایی
است که هر کدام از آنها به تنهایی توان ارايه شدن و برقراری ارتباط با مخاطب را
دارند، به عبارت دیگر یک موسیقی فیلم میتواند در عین پیوند با داستان سینمایی اثر
مستقلی باشد که مخاطب حتی بدون دیدن آن تمام ارجاعات و درونیات آهنگساز را دریابد.
بر همین اساس حضور یک هنر مستقل در صنعت سینما در عین همپوشانی با رشتههای مختلف
باید منجر به تولید اثری شود که در فضایی جدید و فارغ از حرکت انفرادی به نمایش
درمیآید.